اتوپیا – قرن بیستم را بدون شک میتوان “قرن آمریکا” نامید. چگونه آمریکا به عنوان یک قدرت نوظهور از جنگ جهانی اول، رکود بزرگ دهه 1930، جنگ جهانی دوم و جنگ سرد 40 ساله جان سالم برد؟ و شاید مهمتر اینکه چگونه در خلال همهی این رویدادها به رشد خیره کننده خود ادامه داد؟! چه اندیشهای باعث شد کشوری که مردمش در ابتدای قرن اغلب مزرعهدار و گلهدار بودند، در پایان قرن به ابرقدرت صنعتی بلامنازع دنیا تبدیل شود؟ با اتوپیا همراه باشید. در قسمت اول دوشنبه های تاریخی به هنری فورد و تولد فوردیسم پرداختیم.
سال 1903 – شهر دیترویت، ایالت میشیگان
با کمک 12 سرمایهگذار، هنری فورد خط تولید کارخانه اتوموبیلسازیاش را افتتاح میکند. در سالهای نخست، تولید کارخانه از روزی ده ماشین تجاوز نمیکرد و فروش سالیانه به زحمت به هزار دستگاه خودرو میرسید. اما اوضاع قرار بود تغییر کند…
هنری فورد بخش زیادی از سود سالانه را صرف بروزرسانی خط تولید میکرد. ماشینآلات تخصصی به خط تولید اضافه میشدند. همچنین یکی از برنامههای همیشگی هنری فورد بالا بردن حقوق کارگرانش بود. برنامهای که راندمان تولید فورد را 400 درصد افزایش داد! این افزایش حقوق همچنین کارگران را به خریداران بالقوه کالای تولیدی خودشان تبدیل کرد.
در سال 1908 فورد مدل T را معرفی کرد. خودرویی سبک و ساده اما مقاوم برای راندن در جادههای ناهموار آمریکا. اما دلیل اهمیت مدل T فقط نوآوری فنی نبود. خط تولید متحرک، تولید انبوه و قیمت مناسب، مدل T را به یک پدیده تبدیل کرد. در بیست سال آینده میلیونها نسخه از این مدل افسانهای به فروش رفت!
سال 1932 – اروپا
هرچند هنری فورد هیچگاه مدعی کشف جهانبینی منحصربهفردی نبود، دیگران نگرش نوین او به فرآیند تولید را “فوردیسم” نامیدند. فوردیسم به سرعت به عنوان یک شیوهی تولید مترقی به اروپا راه پیدا کرد. مهمترین کشورهایی که به سرعت مدل هنری فورد را الگوی خود قرار دادند، ایتالیا و آلمان بودند. کارخانههای مختلف اتوموبیلسازی مشغول کار بر روی پروژههایی بودند که با تولید انبوه و پایین آوردن هزینهها، خودرویی برای مردم معمولی طراحی کنند. اما تغییرات شومی در راه بود…
یک پاسخ
مصطفی غفاریان هستم خیلی خیلی این مطالب را دوست دارم چونکه دانشگاه اقتصادی محسوب میشود