مباحثهی جذاب و نادر، میان چهار شخصیت برجسته در صنعت ابرخودرو شامل مت ریمک، کریستین ون کونیگزگ، جان هنسی و گوردون موری. این مناظره به دعوت تاپگیر انجام شده است تا تصویری از آیندهی برندهای تاریخساز و تفکرات بزرگران را نشان دهد.
در یک ویدئوی حدودا یک ساعته، بحثی دوستانه میان چهار بنیانگذار ابرخودرو های مدرن برپا شد. که میزبان آن، مجله تاپگیر و مجری مشهور یوتیوبی آن بود. در این دیدار، پس از آنکه هر چهار نفر خود را کمی معرفی کرده از حضور در جمع اظهار شادمانی میکنند، مجری تاپگیر روند مباحثه را توضیح میدهد.
هر یک از بنیانگذاران باید یک گردونه که کنار مجری قرار گرفته را بچرخانند و یک توپ کوچک که رویش شمارهای نوشته شده انتخاب کنند. سپس سوال مربوط به آن شماره خوانده میشود و همگی باید به آن پاسخ دهند. نفر اول جان هنسی بود که سوال نخست را تعیین کرد:
آیا یک خودروی برقی میتواند از نمونههای درونسوز جذابتر باشد؟ اگر بله، چطور باید به آن حد رسید؟!
هنسی بحث را شروع میکند و سپس موری و کونیگزگ. هر سه آنها موافق هستند که خودروهای برقی جذابیت خود را دارند. اما هنوز به حدی از آمادگی نرسیدهاند که بتوان آنها را از حیث «جذابیت» با یک ابرخودرو درونسوز مقایسه کرد. هنسی، موری و گونیگزگ به تجربه رانندگی، صدا، ارتعاش و… المانهای هیجانآور گوناگون اشاره کردند.
پس از سه بنیانگذار میانسال، نوبت به ریمک جوان میرسد که خود را یکی از اصلیترین مدافعان خودروهای برقی و میانهرو در بحث حذف خودروهای درونسوز میداند. ریمک میگوید که به نظر او خودروی برقی جوانب دیگری از سرخوشی را به راننده و سرنشینانش ارائه میکند که میتواند مواردی چون فقدان صدا را جبران کند.
از آنجا که بحث هنوز روی لذتبردن از خودروها مانده، کونیگزگ اشاره میکند که روند برقیشدن خودروها چیز خوبی است. اما باید ابرخودرو ها را از آن مستثنا دانست. او معتقد است که صنعت و هواداران خودرو باید از جبههگیری ابتدایی میان دو گروه ضد درونسوز و ضد برقی جدا شده با ذهنی باز به این درک برسند که میتوان و بهتر است ترکیبی از هر دو اینها را در آینده داشت.
سوال دوم اما به عملکرد ابرخودروها اشاره میکند:
آینده اعداد وارقام عملکرد یک خودرو چیست؟ آیا کسی نیاز دارد یا میخواهد که با یک ابرخودرو بیشتر از ۵۰۰ کیلومتر بر ساعت حرکت کند؟ معیارهای عملکرد خودروهای آینده چه خواهد بود؟!
در این لحظه ریمک بحث را در دست میگیرد و میگوید:
هیچ کس نیاز ندارد با سرعت ۴۰۰ یا ۵۰۰ کیلومتر بر ساعت حرکت کند؟ هیچ کس به ابرخودرو نیاز ندارد اما به نظر من زندگی فقط درباره مشکلات آن و راههای حل کردن آنها نیست تا بتوانیم به بقای خود ادامه دهیم. من خوشم نمیآید که مردم میگویند ایلان ماسک درحال ساختن راکت برای پرواز به مریخ است در حالیکه خیلی از مردم گرسنه، مریض یا تنگدستاند. اگر برنامه این باشد پس هیچکس نباید سرخوشی و لذتی در زندگی داشته باشد.
با ادامه صحبت ریمک، باقی حضار نیز به یک نتیجه واحد اشاره میکنند. آنها خاطر نشان میکنند که این اعدادوارقام مانند فرستادن فضاپیمای ناسا به کره ماه، یک حرکت نمادین و الهامبخش بسیاری از مردم، چه جوان و چه پیر، است. موری بهویژه تاکید میکند که بحثهای عملکردی تنها الهامبخش هستند و او در شرکتش، GMA، تمرکزی روی این مسئله ندارد. او حتی میگوید که مکلارن F1 اصلا قرار نبوده رکورد سرعت را بشکند اما فناوری و تلاشهای تیم سازنده به این نقطه رسیده بوده است.
و اما سوال سوم:
شکست تا چه حد مهم است؟
موری با ارائه داستان مسابقه فرمول ۱ سال ۱۹۷۸ و اهمیت شکست برای شخص خودش میگوید که یادگیری از شکستها بهترین آموزگار برای حرکت به سمت موفقیتها هستند. او حتی در داستانی دیگر میگوید که تیم فرمول ۱ تحت رهبریاش در یک فصل ۱۵ مسابقه از ۱۶ مسابقه را پیروز شد. اما باختن در مسابقه آخر را لازم میدانست؛ چراکه باید ماهیت انسانی چنین داستانی حفظ شود.
سپس کونیگزگ به آتشسوزی کارخانهاش و حضور در نمایشگاه ژنو (چند روز پس از آتشسوزی) اشاره میکند. هنسی نیز میگوید که در لحظهای که به خود شک داشته و تصور میکرده که کارش اشتباه بوده، تنها به راه خود ادامه داده و به موفقیت رسیده است. ریمک هم به سختی راهش اشاره میکند و میگوید که تصادف ریچارد هموند، مجری برنامه گرندتور، با ابرخودرو او آنها را بیشازپیش به ورشکستگی نزدیک کرد.
ریمک ادامه میدهد و میگوید که اگر با دانش کنونیاش کاری را متفاوت انجام میداده، حتما این بوده که درباره تمام ابعاد برنامههایش توضیح نمیداده است. چون اگر انسان قصد انجام چند کار را بگیرد، به احتمال زیاد در نیمی از آنها شکست میخورد. پس بهتر است پیش از قطعی شدن برنامههایش، آنها را بهصورت رسمی اعلام نکند. در آخر هم کونیگزگ اضافه میکند که البته این انتظارات عموم است که شرکتی را به حرکت سریعتر تشویق میکند.
ایلان ماسک برای صنعت خودرو و ابرخودرو خوب است یا بد؟!
سوال چهارم به یکی از اصلیترین شخصیتهای صنعت خودروهای برقی اشاره داشت: ایلان ماسک. چهار بنیانگذار از ملاقات خود با او و بلندپروازیهایش نهتنها در صنعت خودرو بلکه برای کل کره زمین صحبت کردند. کونیگزگ از دید و ذهنیت باز ماسک سخن گفت و افزود که زمانی، تسلا از کونیگزگ کوچکتر بوده اما الان یکی از برندهای برتر جهان به شمار میرود. گوردون موری هم از دیدار خود با ماسک حرف زد پس از تحسین ریسکپذیریاش در توسعه یک سبک تازه در صنعت خودرو گفت که قصد توسعه یک خودروی مشترک را با او داشته است.
ریمک در دفاع از ماسک دربرابر انتقادات بسیار اشاره میکند که خودروسازان زیادی را دیده و از روند تولید، ساخت و معرفی یک خودرو آگاهی کامل دارد. او میگوید که تنها فاکتور متفاوت در تسلا خود ایلان ماسک محسوب میشود که این برند را به موفقیت رسانده است. او موقعیت کنونی صنعت خودرو، همهوهمه را مدیون کارهای انقلابی ماسک میداند. هنسی نیز به قدرت مدیریتی ماسک در اداره تسلا، اسپیسایکس و توییتر اشاره کرده و ریسکپذیریاش را تحسین میکند.
پیش از طرح آخرین سوال که توسط خود مجری انتخاب میشود، کوینگزگ دوباره تاکید میکند که روند برقیشدن خودروهای عادی درون جادهها حرکتی مثبت و رو به جلو محسوب میشود و نگه داشتن خودروهای درونسوز عملا دیگر منطقی نیست. او ابرخودرو های درونسوز را به «قهرمانان آخرهفته» تشبیه میکند. در ادامه به سوختهای تازه مورداستفاده او در ابرخودروهایش اشاره میشود و کونیگزگ میگوید که این راهحلها به اندازه برقیشدن تمام صنعت خوب نیستند. اما بهانه کافی برای خودروسازان فراهم میکنند تا وسیلهای لذتبخش را تولید کنند.
و سوال آخر:
شما برای آخرین بار یک باک بنزین یا یک باتری کاملا شارژشده دارید، با چه خودرویی و کجا رانندگی خواهید کرد؟!
گوردون موری بدون ذرهای تفکر به لوتوس اِلان سری ۳ اشاره میکند و میگوید بهترین خودروی جهان از حیث فرمانپذیری و لذت رانندگی است. او اعتراف میکند که در مراحل توسعه F1 تلاش کرده تا لوتوس الان را مغلوب کند اما موفق نشده است. او معتقد است که این خودرو ۲ فاکتور از قوانین و معیارهای شخصی او در طراحی و مهندسی را میشکند اما همچنان به بهترین نحو ممکن خودنمایی میکند.
پس از موری، کونیگزگ یادی از مزدا میاتا کوچک خود میکند و صرفا برای اینکه پاسخی داده باشد، از ایسلند بهعنوان کشوری زیبا برای رانندگی نام میبرد. ریمک به بیامو رویاهایش، M3 E30، اشاره میکند و هنسی هم اولدزموبیل ۱۹۶۹ کانورتیبل خود را بهترین گزینه برای آخرین تجربه رانندگی میداند.
در انتها، هر چهار بنیانگذار درباره الهامها و بهترین لحظات ورودشان به صنعت خودرو صحبت میکنند و میگویند که عشق به خودرو اصلا نگاهی اقتصادی نیست و رشد یک ایده کودکانه برای ساخت بهترین خودروها باعث شده تا از تمامی لحظات مسیر پر فراز و نشیبشان لذت ببرند. آنها بر زیبایی تبادل احساس با یک خودرو میگویند. اینکه چطور برخلاف قطار یا هواپیما که انسان را تا جایی میبرند و مسیر به اتمام میرسد، خودروها به وسایلی برای آزادی ما تبدیل شدهاند. کونیگزگ میگوید خودرو ما را دقیقا همانجایی خواهد برد که میخواهیم در لحظه آنجا باشیم. نظر شما چیست؟!
ترجمه از پدال