به اتوپیا خوش آمدید!
اینجا همه چیز از زبان ماشین‌بازها گفته می‌شود!

تصادف مرگبار روی پرده نقره‌ای

تصادف مرگبار روی پرده نقره‌ای

اتوپیا – مرگ حق است و پراید وسیله. اگر در چند سال گذشته از کرونا و بلایای غیرطبیعی دیگر جان سالم به‌در برده‌اید، سفرهای نوروزی زمان مناسبی برای تصادف و مرگ است. به همین مناسبت نگاهی انداخته‌ایم به 5 تصادف مرگبار در سینما که چیزی راجع به مرگ (یا زندگی) به ما می‌گویند.

5- تصادف مرگبار در ابتدای فیلم

تصادف مرگبار روی پرده نقره‌ای

از ژانر وحشت (هبوط – 2005) تا ژانر معمایی (خیابان مالهالند – 2001) فیلم‌هایی که با یک تصادف مرگبار شروع می‌شوند کم نیستند. انتخاب ما در این بخش آبی (1993)، شاهکار کریستف کیشلوفسکی است. تصادف و مرگ خانواده در ابتدای آبی مقدمه سفر درونی ژولی (با بازی ژولیت بینوش) است. سفری که با سوگواری آغاز می‌شود، به اعماق انزوا می‌رسد و در انتها: آزادی! موسیقی متن پرایزنر برای این فیلم از بهترین‌های تاریخ سینماست.

4- تصادف مرگبار در انتهای فیلم

تصادف مرگبار روی پرده نقره‌ای

تصادف مرگبار در پایان فیلم می‌تواند نشانه پوچی، تباهی یا تقدیرگرایی باشد. نمونه‌ها در این مورد هم کم نیستند. قبلا در لیست تماشای نوروزی سبقت (1962) را معرفی کرده بودیم. پس این بار به سراغ مزد ترس (1953) می‌رویم. شاهکار هنری-ژرژ کلوزو در مورد گروهی که برای فرار از مجازات به یک کشور آمریکای جنوبی گریخته‌اند، غافل از اینکه آنجا جهنم روی زمین است! شانس آنها برای رستگاری از آن جهنم داوطلب شدن برای ماموریتیست که حکم خودکشی را دارد: راندن دو کامیون با محموله نیتروگلیسیرین در جاده‌های ناهموار آمریکای جنوبی!

3- درگیری در جاده منجر به مرگ

تصادف مرگبار روی پرده نقره‌ای

واضح‌ترین انتخاب در این بخش دوئل اسپیلبرگ است اما آن فیلم را هم در لیست تماشای نوروزی اتوپیا به شما معرفی کردیم. انتخاب بعدی ما داستان‌های دیوانه‌وار (2014) است. این فیلم اپیزودیک راوی لحظاتیست که انسان (بر اثر خشم یا نفرت) به پست‌ترین تکانه‌های حیوانیش تقلیل می‌یابد. اپیزود دوم فیلم ماجرای یک سبقت و درگیری متداول در جاده است که به وحشیانه‌ترین شکل به پایان می‌رسد. نتیجه: انسان درنده‌ترین حیوان است!

2- تصادف در ابتدا، انتها و تمام طول فیلم!

تصادف مرگبار روی پرده نقره‌ای

این بخش دربست متعلق به یک فیلم است: تصادف (1996) اثر دیوید کراننبرگ. “تصادف ماشین به جای یک اتفاق مخرب، به یک اتفاق بارورکننده تبدیل شده.” دغدغه «بدن» و «تکنولوژی» از همان ابتدا در فیلم‌های کراننبرگ خودنمایی می‌کند. هرچه در آثار او پیشتر می‌رویم رویکرد او نسبت به این موضوعات (و تاثیر متقابلشان) تلخ‌تر و تقدیرگرایانه‌تر می‌شود. در «تصادف» دیگر چاره‌ای جز خودویرانگری باقی نمانده. “-فکر کنم حالم خوبه. -شاید دفعه دیگه عزیزم! شاید دفعه دیگه!”

1- تصادف، مرگ، آینه، زندگی

تصادف مرگبار روی پرده نقره‌ای
“ما میریم تهران. برای عروسی خواهر کوچیکترم. ما به تهران نمی‌رسیم. ما همگی می‌میریم.”

داستان «مسافران» از ابتدا مشخصی است. معمایی در کار نیست. مرگ اتفاق افتاده (خواهد افتاد). پس معنی انکار خانوم جان چیست؟ در سال اکران فیلم، آقایان “تصادف سواری و نفتکش” را تعبیر به انتقاد از اقتصاد وابسته به نفت کشور کردند (!) و فیلم را از پرده‌ها پایین کشیدند. غافل از اینکه بیضایی هدفش را بسیار بالاتر گرفته و دقیقا هم به هدف زده. در سالهای بلافاصله‌ی پس از جنگ، زمانی که تابوت‌های جوانان با تریلی به خانه برمی‌گشت، آقایان سعی کردند عریانی تابوت را با پرچم، و عریانی حقیقت را با پروپاگاندا بپوشانند. زمانی که بلندگوها “فرهنگ شهادت” را نعره می‌زدند، بیضایی با مسافران مرگ را انکار کرد و از آینه و نور و زندگی گفت. 31 سال بعد نوجوانان و جوانان در خیابان فریاد «زندگی» سر دادند و کشته شدند. ما هم از زندگی می‌گوییم تا زمانی که عزیزانمان با آینه از در درآیند. زنده باد زندگی!

این پست را برای دوستان‌تان بفرستید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *