لینک قسمت های قبلی:
1945 – آلمان اشغالی
اتوپیا – شهر KdF-Stadt که در زمان جنگ یک سایت نظامی بود به سختی توسط قوای متفقین بمباران شد. اداره این شهر که حالا در منطقه اشغالی بریتانیا واقع بود به سرهنگ ایوان هرشت سپرده شد. مطابق قراردادهای پس از جنگ، صنایع نظامی آلمان به عنوان غرامت جنگی به متفقین تعلق داشت. سرهنگ هرشت مالکیت کارخانه و خط تولید نیمه مخروبش را به نمایندگانی از صنایع اتوموبیلسازی بریتانیا، آمریکا و فرانسه پیشنهاد داد. همهی آنها این پیشنهاد را رد کردند. هنری فورد دوم حتی حاضر نشد مالکیت کارخانه را بدون پرداخت پول بپذیرد! قدری از این بیمیلی به ظاهر نامتعارف “بیتل” مربوط میشد. نهایتا هرشت میان تخریب کارخانه و نگهداری از آن، راهحل دوم را انتخاب کرد. نام کارخانه و شهر به ترتیب به “ولکسواگن” (فولکس واگن) و “ولفسبورگ” تغییر کرد و کار تعمیرات آغاز شد…
1948 – ولفسبورگ
در سال 1948 سرهنگ هرشت مدیریت فولکس واگن را به دستیارش، هاینریش نوردهف واگذار کرد. نوردهف در دهه 30 و 40 از مدیران ارشد اُپل و به خوبی با اتوموبیلسازی آشنا بود. تحت مدیریت نوردهف تولید و فروش فولکس واگن بیتل به شکل چشمگیری افزایش پیدا کرد و تا سال 1955 به یک میلیون دستگاه رسید! اما با تولد بازاریابی نوین در دهه 1960 و در آمریکا بود که محبوبیت بیتل به اوج خودش رسید.
دهه 1960 – نیویورک
تبلیغات فولکس واگن حالا به اندازه خود بیتل معروف بودند. تبلیغات خلاقانه، این شرکت را به نماد نسل جوان تحصیلکرده تبدیل کرد. فروش بیتل در کل دهه 1960 سیر صعودی داشت. در سال 1972 فولکس واگن بیتل رکورد فروش 15 میلیون دستگاه را رد کرد! حالا بیتل پرفروشترین ماشین تاریخ و فولکس واگن نماد بازسازی موفقیتآمیز آلمان غربی بود.
دهه 1960 – آلمان شرقی
در حالی که فولکس واگن بیتل به نماد صنعت و اقتصاد شکوفای آلمان غربی تبدیل شده بود، در سوی شرقی دیوار برلین یک نماد دیگر در حال ساخته شدن بود. نماد اقتصاد بسته و صنعت ورشکستهی بلوک شرقی. آهنقراضهای که ظاهر افسردهکنندهاش گاهی در ابرهای دود اگزوز ناپدید میشد: “ترابانت”!
ادامه در قسمت بعد…